در یادداشتی از احسان هوشمند:
ابهامات پیشروی دالان نخجوان–باکو و منافع ملی ما؟
انعقاد توافق آتشبس میان جمهوری آذربایجان و کشور ارمنستان با میانجیگری روسیه و بدون حضور مؤثر دستگاه سیاست خارجی ایران در این فرایند، موجب بروز گمانهزنیهایی دربارۀ ابعاد و پیامدهای این توافقنامه شده است.
یکی از مهمترین ابهامات پیشروی این توافقنامه، اعلام ایجاد کریدور و دالانی میان نخجوان با باکو از طریق اراضی کشور ارمنستان است. بر اساس این توافق، در جنوب ارمنستان یک خط ارتباطی میان باکو و نخجوان برقرار میشود. پیش از این به دلیل عدم اتصال دو بخش جمهوری آذربایجان به یکدیگر، مبادلات زمینی میان نخجوان با باکو از درون مرزهای ایران صورت میگرفت. بر مبنای این توافق آتشبس، مشخص نیست چرا و بر اساس چه تحلیل و رویکردی، بهجای مسیر بیخطر، امن، رایگان و کمهزینۀ ایران، مسیر دیگری برای اتصال میان باکو و نخجوان پیشنهاد شده است؟
مسیری که تأمین امنیت آن در آینده چندان روشن نیست؛ چرا که به دلیل نامشخصبودن سرنوشت مرکز قرهباغ و احتمال بروز هر نوع تنشی در آینده، مشخص نیست چرا این تأکید بر جانشینی مسیر ایران از درون ارمنستان صورت گرفته است؟ همچنین مشخص نیست این مسیر دقیقا در چه فاصلهای از مرزهای ایران تعریف میشود و مسیر مواصلاتی ساخته خواهد شد؟ از دیگر مسائل این دالان، مشخصنبودن ابعاد این مسیر از جمله عرض این مسیر و جادۀ مواصلاتی است.
همچنین در توافق آتشبس اگرچه گفته شده کنترل کریدور جادهای بین نخجوان و مناطق غربی جمهوری آذربایجان بر عهدۀ ادارۀ مرزبانی سازمان امنیت فدرال روسیه خواهد بود، اما آیا این تأکید به معنای آن است که این بخش از ارمنستان منتزع و جدا و ادارۀ آن به روسیه سپرده میشود؟ یعنی رسما بخشی از خاک ارمنستان از کنترل این کشور خارج میشود؟ اگر چنین باشد، یعنی ارمنستان از اعمال حاکمیت ملی بر این مسیر مواصلاتی منع خواهد شد؟ در نتیجه، آیا این به معنای تغییر مرزهای سرزمینی ارمنستان است و مرزهای زمینی منطقه دچار تغییر میشود؟ آیا این امر منجر به قطع ارتباط ایران با مرزهای ارمنستان غیر از معبر مرزی نوردوز نخواهد شد؟
چرا ترکیه اصرار فراوانی بر اجراییشدن این دالان دارد؟ آیا افزون بر تبادلات میان باکو و نخجوان، دولت ترکیه منافع دیگری بابت تأسیس این کریدور طلب میکند؟ این منافع چیست؟ نسبت این درخواستهای ترکیه با منافع ملی ایرانیان چیست؟ چرا ترکیه اصرار دارد در نظارت بر اجراییشدن این توافق، ایفاگر نقش باشد؟ جایگاه ایران در این میان کجاست؟ چرا از طرف ایران اصراری بر ورود در این روند مشاهده نمیشود؟ آیا منافع اقتصادی ناشی از مبادلات اقتصادی با طرف ترکیهای موجب شده تا تهران از منافع بنیادین خود در قفقاز چشمپوشی و قافیه را به ترکیه واگذار کند؟ آیا نهادهای ذیربط ایرانی بابت این کمتحرکی مورد مؤاخذه قرار گرفتهاند؟ آیا طرحی با هدف ورود جدی ایران به میانه گفتوگوها و رایزنیها برای آیندۀ صلح میان دو کشور قفقاز جنوب وجود دارد؟ آیا تهران راهبردی برای تأمین منافع مشروع خود در شرایط حاضر منطقه قفقاز طراحی کرده است؟
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه